سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

صدای پای «نوعثمانی‌گری»

اعتماد- 14 تیر 1390
پیروزی حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان در انتخابات اخیر ترکیه تا اندازه زیادی قابل پیش‌بینی بود. ترکیه با همراهی این حزب، از سال 2002 به این سو اصلاحات موفق اقتصادی و سیاسی متعددی را تجربه کرد.

تیم تکنوکرات اردوغان که اغلب از اقتصاددانان برجسته تشکیل می‌شوند، بحران اقتصادی پیش از 2002 را تا اندازه زیادی سامان داد و سعی کرد در حوزه آزادی‌های مدنی، بر دموکراسی بیشتری تاکید کند؛ چیزی که تا پیش از آن در ترکیه لاییک بی‌سابقه بود. از سوی دیگر دولت اردوغان به خوبی توانست پشتیبانی برخی از رای‌دهندگان و طرفداران احزاب رقیب از جمله در آناتولی داخلی و نیز جنوب شرق (کردنشین) را کسب کند. از سال 2002 تا 2011 سیاست خارجی ترکیه مبتنی بر تنش‌زدایی بود که در آموزه‌های احمد داوود اغلو، وزیر امورخارجه این کشور سیاست «تنش حداقلی» نام گرفته است. ضمن اینکه این رویکرد از توجه به نواحی مسلمان‌نشین سابق امپراتوری عثمانی از جمله فلسطین و بالکان غافل نبود. همین دکترین بر تنوع فرهنگی و قومی در داخل کشور با دیده مثبت و احترام می‌نگریست و زمینه را برای ایجاد دیالوگ با نخبگان ناراضی که در نواحی جنوب شرقی ریشه داشتند، آماده می‌کرد.
حزب عدالت و توسعه در چارچوب گفتمان نوعثمانی‌گری به مسائل و مشکلات داخلی و حتی سیاست خارجی نگاه کرد و این خود رهیافتی به جامانده از سنت سیاسی حزب رفاه به رهبری نجم‌الدین اربکان محسوب می‌شود. مواجهه شدیداللحن اردوغان در اجلاس داووس (درسویس) با شیمون پرز پیرامون جنگ غزه که به بحران «یک دقیقه» معروف شد، نشانه رسمیت یافتن این رویکرد بود. در مقابل این اقدامات که شدیدا مورد پسند توده مردم قرار می‌گرفت، احزاب و سازمان‌های لاییک پاسخ و جایگزینی نداشتند، هر چند تلاش‌های نظری در راستای بازتولید نو‌کمالیسم از سوی نیروهای مخالف انجام شد و مقاله‌یی تحت همین عنوان در خروجی سایت مرکز تحقیقات بروکینگز قرار گرفت، اما این تکاپوها در برابر ایده‌های اردوغان که به هر حال یک جامعه بازتر و شهروندمحورتر را هدف قرار می‌داد، کم‌تاثیر بود. آنچه که ساعتی بعد از اعلام نتایج انتخابات به سخنرانی پیروزی یا «بالکن» معروف شد، نقطه اوج و اعلام علنی سیاست نوعثمانی‌گری در ترکیه خوانده می‌شود. اردوغان در این سخنرانی پیروزی خود را به مردم اردن، مصر، تونس، شام، سارایوو و قبرس تبریک گفت و تاکید کرد که امروز نه تنها ازمیر و دیاربکر، بلکه نابلس، جنین، رام‌الله، غزه و بیت‌المقدس نیز پیروز شده‌اند!این جغرافیا ترسیمی گذرا از نقشه امپراتوری عثمانی بود ولی احزاب لاییک، از چنین رویکردی به هیچ‌وجه راضی به نظر نمی‌رسند. از نظر آنها این پیروزی یک پیروزی بین‌المللی نبود و فقط شهروندان ترکیه بودند که به حزب عدالت و توسعه رای داده بودند و موفقیت اردوغان خارج از اراده مردم تونس، رام‌الله و... شکل گرفته بود. آنها از آسیب دیدن ساختار ملی ترکیه در صورت ادامه چنین روندی به شدت نگرانند و از سوی دیگر به حمایت غرب از اردوغان خوش‌بین نیستند. لاییک‌ها دکترین نوعثمانی‌گری داووداغلو را هم بلند‌پروازانه می‌پندارند و هم از تاثیر معکوس آن بر امنیت ملی واهمه دارند. داوود اوغلو پیش از انتخابات در مصاحبه با واشنگتن پست به توجه مجدد ترکیه بر کشورهای برآمده از عثمانی تاکید کرده و جمهوری ترکیه را میراث‌دار عثمانی نوین دانسته بود که باید نگاهش به کشورهای خاورمیانه و آسیای مرکزی! باشد. تئوریسین‌های عدالت و توسعه احساس می‌کنند با داشتن حمایت غرب و ارایه چهره‌یی معتدل و معقول‌تر از کشور می‌توانند راه جدیدی بر توسعه این کشور باز کنند و احتمالا نفوذ مدنظر آنان، بیشتر جنبه اقتصادی دارد تا سیاسی. ترکیه درآمدهای قابل توجهی از توریسم و سرمایه‌گذاری جهان عرب را در چند سال گذشته بویژه پس از پشت سر گذاشتن «بحران کشتی مرمره» با اسراییل به دست آورده است. سود حاصل از صادرات کالاهای تولیدی ترکیه (حتی در حوزه محصولات فرهنگی و سینمایی) به کشورهای عرب، بالکان و آسیای مرکزی شادابی بخشی از اقتصاد ترکیه را تضمین می‌کند. در کنار این بده بستان‌های فرهنگی، محبوبیت این کشور نیز در خاورمیانه افزایش می‌یابد و به همین میزان قدرت چانه‌زنی آنکارا با غرب، درباره مسائل حساس بویژه شمال عراق (که برای ترکیه از نظر ژئوپلتیک اهمیت حیاتی دارد) افزایش خواهد یافت. به هر روی طیب اردوغان ترکیه را وارد یک فرآیند سیاست دموکراتیک کرد که شاید مهم‌ترین تجربه صد سال گذشته پس از تشکیل جمهوری برای این کشور باشد، چیزی که بازگشت از آن غیرممکن است و اکنون تضمین‌های کافی برای پایدار ماندن این تجربه وجود دارد، اما شاید همین سیاست نوعثمانی‌گری در صورت تغلیض تبدیل به چشم اسفندیار حزب عدالت و توسعه شود.

دهه‌یی که گذشت، سده‌یی که در پیش است

اعتماد -30 خرداد 90
دهه هشتاد خورشیدی با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش و همه شادکامی‌ها و تلخ‌کامی‌هایش، به اتمام رسید. بار دیگر با انبوهی از خاطرات و تجربه‌های ملی و جهانی، یکی از مقاطع تاریخی کشور به پایان رسید. لحظه‌ها در هیبت تصاویر ریز و درشت عکس شد و بر انبوه تجارب سیاسی ملت ما دهه‌یی دیگر اضافه شد. در دهه‌یی که گذشت بسیاری از بزرگان سیاسی و فرهنگی کشور و نخبگان پروریده شده در دهه‌های 30 و 40 از میان ما رفتند؛ آفتی که با درگذشت پرویز ورجاوند آغاز و به مرگ ایرج افشار ختم شد. در واقع با درگذشت هر یک از این بزرگان جامعه ایرانی سرمایه‌یی معنوی را از کف داد؛ چیزی که برخی فکر می‌کنند بعد از این کمتر به دست خواهد آمد. اما پایان این دهه تنها هشدار از کف دادن سرمایه حضور ریش‌سفیدان ملت نبود. آغاز دهه نود یادآور پایان قرنی است که ما در آن زیست کردیم و تجربه ایران نو را طی آن اندوختیم و در عین حال هشدارباشی است بر آغاز سده جدید؛ سده‌یی که شاید بتواند سده نو شدن باشد. سده‌یی که بتوان در آن ایرانی دیگر رقم زد؛ ایرانی قدرتمند‌تر و جامعه‌یی پیشرفته‌تر. قرنی که بتوان آن را «یک قرن جدید ایرانی» نامید. درست همان چیزی که در سده گذشته با فرو رفتن نخبگان سیاسی به تعطیلات تاریخ از دست دادیم و با مقایسه تجربه اصلاحات امیرکبیر با انقلاب میجی همواره با افسوس و آه از عقب ماندن از قافله تمدن مدرن سخن گفتیم. با وجود این هشدارها هنوز نشانه‌یی از علاقه‌مندی جامعه مدنی به ضرورت بررسی و برنامه‌ریزی واقع‌بینانه درباره ایران در قرن جدید دیده نمی‌شود.  درباره اینکه ایرانی چه کند تا بتواند خود، سرنوشت قرن نوینش را تعیین کند گفت‌وگو و بحث نمی‌شود. دیر زمانی است که جامعه ایرانی در حوزه اندیشه و فلسفه اسبی ندوانده و غزالی صید نکرده، از همین رو است که در قرن گذشته بیشتر به پرسش‌هایی پاسخ دادیم که بیرون از ما مطرح شده بود. در حوزه عمل دیگر جزو آن فاعلان تاریخی نبودیم و ایرانی بیشتر از متن در حاشیه تحولات جهانی قرار داشت، شاید بهتر باشد بگویم اغلب واکنشگر تاریخی بودیم تا کنشگر. اساسا انگیزه ورود ایران به دوران جدید (که مشخصا با اقدامات اصلاح‌گرانه عباس‌میرزا شروع شد) نیز بیرون از ما شکل گرفت و به نوعی متضمن واکنش اجباری ما با هدف جلوگیری از شکست‌های بیشتر و نیز خستگی از سرگردانی‌های فکری سنت قدمایی و وضعیت امتناع بود. هر چند اکنون یک دهه فرصت هست تا ایران برای قرن آینده خود تصمیمات مهمی بگیرد، اما بی‌علمی در این حوزه نگران‌کننده است. نگرانی از اینکه شاید آغاز دوران جدید تاریخ ایران، نه انتخاب طبیعی ما بلکه اجباری برای جلوگیری از واماندن در حاشیه تاریخ دیگران باشد. 

نشریات کاوه و ایرانشهر و نهادهای مدنی چون انجمن ایران جوان و. . . در زمینه‌سازی برای نوسازی کشور و آشنایی ایرانیان با مفاهیم جدید و بازشناسی هویت تاریخی در آغاز قرن گذشته نقش بسزایی داشتند. شاید این بار نیز مطبوعات فارسی زبان بتوانند با برانگیختن حس مسوولیت شهروندی در قبال آینده کشور، اهمیت اندیشیدن به ایران در قرن جدید را یادآور شوند.


http://etemaad.ir/Released/90-03-30/150.htm