سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

سیاست هویت و کمپین انتخاباتی

سیاست هویت و کمپین انتخاباتی


 شرق: ٣ شهریور ١٣٩۵

 در هفته‌ای که گذشت، وزارت علوم به درج دو کد‌رشته زبان و ادبیات ترکی آذری در دفترچه انتخاب رشته کنکور دانشگاه دست زد. هم‌زمان حجت‌الاسلام علی یونسی، دستیار رئیس‌جمهور در امور اقوام و اقلیت‌های دینی، یادداشتی در روزنامه ایران پیرامون این قدم جدید درج کرد که درخور توجه است. این یادداشت حاکی از تصمیم دولت یازدهم برای ساماندهی برخی امور است. درهمین‌راستا و با توجه به اهمیت مسئله، جا دارد به برخی نکات مهم توجه شود:


١- زبان‌های محلی ایران گنجینه‌ای زیبا از داشته‌ها و ذخایر فرهنگی کشور‌ند و هرکدام یک دارایی افزوده محسوب می‌شوند که حفظ و نگهداشت آنها مستلزم برنامه‌ریزی درست و اجتناب از سیاست‌زدگی است. از سوی دیگر گام‌برداشتن صحیح درباره زبان‌های محلی، مستلزم یک سیاست‌گذاری دقیق، همه‌جانبه و با حضور سلایق معقول و درنظرگرفتن همه جوانب سیاسی است. باوجوداین، هنوز ابهامات زیادی پیرامون نیت و کیفیت سیاست‌های جدید وجود دارد. از جمله اینکه به‌درستی برای همگان مشخص نیست که آیا این تصمیم بخشی از کمپین انتخاباتی جناب آقای روحانی است یا بخشی از سیاست‌های کلان کشور در حوزه سیاست‌گذاری هویتی. طبیعی است که اگر گزینه دوم مطرح باشد، لازم است اجماعی مشخص بین همه دستگاه‌های تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر در این‌باره به وجود آمده باشد، اما ظاهرا این تصمیم بخشی از کمپین انتخاباتی است که سعی شده ظاهری از «اجماع کشوری» به آن داده شود. زیرا نهادهای عالی پس از اعلام عمومی این رشته در جریان امر قرار گرفتند و طبیعی است که جلسات مشورتی در این وضعیت حالتی فرمالیته دارد. ضمن اینکه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و شورای‌عالی فرهنگ عمومی هنوز در جریان جزئیات قرار ندارند.

 


٢- روشن است که نظام سیاسی و تصمیم‌گیری کشور نمی‌تواند براساس «مسئله‌سازی‌ها» و بدون مشخص‌شدن وزن اصلی مطالبات مردم اقدام به سیاست‌گذاری کند. وزن اصلی مطالبات زمانی روشن می‌شود که یک مطالبه هیجان‌انگیز مانند «سیاست هویت» در حوزه نخبگی با یک مطالبه مردمی دیگر مانند «سیاست رفاه و تأمین اجتماعی» مقایسه شود. برای مثال دولت می‌تواند نظرسنجی‌ها و آمایش‌های میدانی را در دستور کار قرار دهد که در آن مثلا از مردم تبریز و اردبیل پرسیده شود که بین دو انتخاب؛ یعنی سیاست تأمین اجتماعی و رفاه و «سیاست هویت» از جمله آموزش زبان محلی در مدارس، کدام‌یک را ترجیح می‌دهید و دوست دارید بودجه استانی به کدام‌یک اختصاص داده شود؟ اهمیت مقایسه و انتخاب در این است که مردم به طور طبیعی در برابر «دولت» از هر نوع امتیازی استقبال می‌کنند، اما حقیقت این است که اولویت‌های توده در «مقایسه و سنجش» روشن می‌شود و ما نیز به‌درستی نمی‌دانیم که اولویت کنونی چیست. اگر به مردم «حق انتخاب» داده شود، آسان‌تر می‌توانند درباره نیازهایشان تصمیم بگیرند. بنابراین تصمیم بر مبنای ابهام نه صحیح است نه سیاست‌گذاری نام دارد. سیاست‌گذاری قومی نمی‌تواند از دل کمپین انتخاباتی بیرون بیاید. هر سیاست‌گذاری‌ای مراحلی دارد که شتابزدگی آفت اصلی آن محسوب می‌شود.

 


٣- جناب آقای یونسی در اظهارات خود از جمله یادداشت اخیر در «روزنامه ایران» بارها اعلام کرده‌اند که هدف از فعالیت‌های اخیر ایشان، تأمین نیازی به نام «آموزش زبان مادری یا محلی اقوام ایران بزرگ» است و این هدف نیز در راستای «همبستگی» بوده و جزء «سیاست‌های ملی نظام» محسوب می‌شود. ایشان در همان یادداشت تأکید کرده‌اند وزارت علوم در نتیجه «مطالعات عمیق» و راهبردی به این برایند رسیده است. ولی مرور دقیق جزئیات دروس تحصیلی رشته «ترکی آذری» نشان می‌دهد که سرفصل‌ها و واحد درسی کوچک‌ترین ارتباطی با آذربایجان و ویژگی‌های فرهنگی و تاریخی آن ندارند و اتفاقا خالی از هرگونه مطالعه عمیق هستند. در آنچه که به‌عنوان «مشخصات کلی، برنامه و سرفصل دروس؛ دوره کارشناسی زبان و ادبیات ترکی آذری» در سال ١٣٨٢ به تصویب شورای گسترش آموزش عالی رسید و امروز بعد از ١٣ سال مبنای کار وزارت علوم قرار گرفته است، بی‌دقتی و شتابزدگی موج می‌زند و نشان می‌دهد که نه کارشناسی دقیقی روی این رشته انجام شده و نه تیمی مجرب از کارشناسان به بررسی و بازبینی آن پرداخته‌اند. از ١٣٥ واحد درسی این رشته بیش از ٩٠ واحد به دروس تخصصی و پایه اختصاص داده شده است. این دروس پایه و تخصصی منابع و سرفصل‌هایی که قرار است به نام آموزش متون کلاسیک زبان مادری آذربایجانی‌ها به دانشجویان تدریس شود و در صفحه ٢٢ طرح مزبور ٣٢ ساعت به آن اختصاص یافته، از این قرارند: دده قورقورد (قزاقستان)، کتبه‌های اورخون (مغولستان)، مثنوی قوتا دقو بیلیق (قرقیزستان)، دیوان اللغات الترک (ازبکستان)، دیوان حکمت احمد یسوی (قزاقستان)، کتبه یئنی سی (مغولستان)، دیوان فضولی (عراق)، دیوان نسیمی (سوریه) و دیوان برهان‌الدین قاضی احمد (ترکیه). آثار فوق به تناوب در سرفصل‌های مختلف از جمله تاریخ ادبیات، بررسی نظم و نثر و... تکرار شده‌اند و حجم وسیعی از محتوای درس‌ها را تشکیل می‌دهند. به‌راستی، چگونه می‌توان ادعا کرد آثاری که کوچک‌ترین ارتباطی با ناحیه آذربایجان و شمال‌غرب ایران ندارند، اولا در راستای همبستگی ملی‌اند و ثانیا برای تأمین زبان مادری آذری‌ها تدریس خواهند شد؟ هیچ شهروند تبریزی یا اردبیلی حتی یک‌بار در عمر خود نام دده قورقورد یا مثنوی «قوتا دقو بیلیق» را نشنیده یا قادر به تلفظ نام آن هم نیست. این متون اگر به‌فرض، اصالت یا اهمیتی هم داشته باشند، ارتباطی با آذربایجان ما ندارند و ‌هزاران کیلومتر با تبریز و اردبیل و خوی فاصله دارند. واقعا چه سنخیتی میان آثاری از کشورهای مغولستان و قرقیزستان با آذری‌ها وجود دارد؟ وزارت علوم در صفحه ٢٦ این مصوبه شش واحد درسی و ٩٦ ساعت را به شعر و ادبیات معاصر آذربایجان اختصاص داده است؛ در اینجا نام ٢٢ شاعر و نویسنده ملاحظه می‌شود که لازم است دانشجو با آثار و افکار آنها آشنا شود.

تنها چهار نفر از این افراد متعلق به ایران و شعرای معاصر آذری هستند و بقیه تماما در زمره نویسندگان و شاعران قفقاز در دوران روسیه تزاری یا جمهوری سوسیالیستی شوروی هستند. بیشتر این افراد مانند محمد قلی‌زاده، در زمره روزنامه‌نگاران ضد ایرانی و ضد شیعه قفقاز هستند که به تشویق عثمانی در روزنامه‌هایی مانند ملانصرالدین به تمسخر ایران، روحانیت شیعه و مبانی دینی می‌پرداختند. نشریه ملانصرالدین و طرز تفکر محمدجعفر قلی‌زاده در حقیقت بخشی از سیاست عثمانی در قفقاز برای نفوذ و تضعیف و تخریب تشیع و روحانیت شیعه بود، زیرا روحانیون شیعه قفقاز به ایران تمایل داشتند؛ ازاین‌رو بود که روشنفکران ترک‌گرا به سمت تخریب نهادهای سنتی مانند روحانیت حرکت کردند. «روحانیت» در روزنامه ملانصرالدین قلی‌زاده نماد جهل، ارتجاع، تزویر، مخالفت با علوم جدید و طرفداری از استبداد است. روزنامه ملانصرالدین پس از ١٩٣٠ به الله‌سیز یا «بی‌خدا» تغییر نام داد. نریمان نریمان‌اف و صمد وروغون از وزرای فرهنگ در جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی بودند که مطالب موهنی علیه حجاب، ضدیت با عزاداری عاشورا، ارزش‌های دینی و روحانیت، هم از خود آنها به چاپ رسیده و هم در وزارتخانه تحت امرشان در قالب فیلم، نمایش‌نامه و شعر منتشر شده است. این طیف از نویسندگان، حجم وسیعی از ادبیات الحادی و اسلام‌ستیزانه را تولید کرده بودند. آثار این افراد به دلیل مطالب موهن علیه روحانیت و تشیع هنوز در ایران قابل‌چاپ نیست.  با وجود این مشخص نیست که چگونه می‌توان انتظار داشت که چنین طرحی به گفته آقای یونسی به وحدت ملی ایران کمک کند یا در راستای فرهنگ ایران‌زمین باشد. اصولا هیچ‌یک از مفردات درسی مصوب در وزارت علوم برای رشته حاضر از آثار نویسندگان ایرانی نیست، چه رسد به اینکه در تداوم فرهنگ ایران باشد.

 


۴- بخش مهمی از منابع درسی مشخص‌شده برای این دانشجویان در صفحات ٦٠-٦٤ مصوبه وزارت علوم، اثر نویسندگان ضد ایرانی و تجزیه‌طلبی است که از بقایای فرقه دموکرات پیشه‌وری محسوب می‌شوند. از آن جمله سه اثر متعلق به محمدعلی فرزانه، یک اثر متعلق به محمدتقی زهتابی و یک اثر متعلق به سلام‌الله جاوید، وزیر کشور فرقه دموکرات و چند اثر دیگر متعلق به قوم‌گرایانی مانند هیأت است. باید از جناب یونسی پرسید، چگونه می‌توان از بقایای فرقه دموکرات پیشه‌وری انتظار وحدت و همبستگی ملی داشت؟
٤-کاستی‌های حاضر در این زمینه قطعا محصول شتابزدگی و فقدان کارشناسی است وگرنه بعید به نظر می‌رسد که جناب آقای یونسی حداقل نسبت به این مطالب موهن نسبت به روحانیت و تشیع اطلاع داشته باشند و آگاهانه برای ترویج آن در دانشگاه‌ها گام بردارند.

 


٥-- ترویج رسمی پان‌تورانیسم قطعا بخشی از سیاست‌های فرهنگی و سیاسی نظام نیست و ردیف بودجه کشور صرف تبلیغ علیه روحانیت شیعه و تبلیغ به نفع فرهنگ‌های بیگانه مغولی و قرقیزی از طریق دانشگاه دولتی نخواهد شد، اما دست‌های آلوده و ناپاک در گذشته از حُسن اعتماد وزارت علوم سوءاستفاده کرده و موفق شده‌اند، چنین سرفصل‌هایی را در رشته مزبور بگنجانند. راه برون‌رفت از بن‌بست موجود، بازبینی مجدد این سرفصل‌ها و تعیین یک تیم کارشناسی خبره برای تعیین سرفصل‌های زبان محلی و واقعی آذربایجان است. پیشنهاد نگارنده دراین‌باره تغییر نام رشته مزبور از ترکی آذری به «زبان آذربایجانی» است تا دقیقا با جغرافیای استان‌های آذری‌نشین ایران تطبیق داشته باشد، بلکه بتواند گامی مثبت و مؤثر در راستای حفظ و نگهداشت این گنجینه زبانی که بخشی از فرهنگ ایران‌زمین است، تلقی شود. در غیراین‌صورت دانشکده‌هایی که رشته مزبور در آنها تأسیس می‌شود تبدیل به کارخانه تولید پان‌تورانیسم شده و این اژدهای کوچک در آینده گریبان دولت محترم را خواهد گرفت.
نکته آخر اینکه؛ موضوعاتی از این دست که با مصالح عالیه کشور در ارتباط‌اند، موضوعاتی فراجناحی‌اند و نیازمند دلسوزی و همت همه جناح‌ها، دستگاه‌ها و احزاب سیاسی بوده و لازم است دولتمردان وطن‌خواه کشور از جناحی‌سازی و شخصی‌کردن موضوع بپرهیزند.

استان‌های ایرانی که نام‌شان به سرقت می‌رود؛ تاملی دیگر پیرامون تاسیس دولت کُرد

استان‌های ایرانی که نام‌شان به سرقت می‌رود؛ تاملی دیگر پیرامون تاسیس دولت کُرد


شرق: ٢٢ تیر ١٣٩۵

 

در چند سال گذشته مقالات و تحلیلهای معتبر بسیاری در نشریات معتبر بین المللی پیرامون احتمال ظهور یک دولت جدید که بنیان های بالقوه آن از سال ٢۰۰٢ در شمال عراق فراهم آمده است، صورت گرفته است. ایران نیز به دلیل همسایگی با این کشور عراق و ارتباط مستقیم با تحولات ژئوپلتیک این کشور دغدغه این مساله را دارد و زوایای تحلیلی مختلفی در این خصوص ترسیم شده است. اما یک نکته مغفول در مساله شکل‌گیری یک دولت جدید در شمال عراق،که مستقیما مربوط به منافع ملی ایران خواهد بود، مساله «نام» دولت جدید کردی است. مساله‌ای که در بادی امر بی اهمیت به نظر می رسد اما در بلند مدت حایز اهمیت است و تجزیه تاریخی مشخصی حول این موضوع شکل گرفته است.

 

***

در سال ١٩١٨ همزمان با انقلاب روسیه و فروپاشی امپراطوری تزاری، بخش‌هایی از این قلمرو در نبود حکومت مرکزی قوی و نیز وعده‌های انقلابیون کمونیست به به سمت استقلال گرویدند. در این بین حزب مساوات، رهبری تاتارهای مسلمان ساکن در جنوب قفقاز را برعهده گرفت و با کمک نیروهای ارتش عثمانی یک جمهوری کوچک در شمال رود ارس تأسیس کرد که «آذربایجان» نام داشت. این نخستین کوشش جدی امپراطوری عثمانی و هیأت حاکمۀ اتحاد و ترقی برای به چالش کشاندن ایران از طریق «تاتارهای قفقازی» بود که پس از آن قرار بود «آذربایجانی» نامیده شوند.

انتخاب این نام از سوی دولت ایران و نیز روشنفکران وقت با انتقادهای شدیدی روبرو شد. از جمله شیخ محمد خیابانی تصمیم گرفت برای جلوگیری از سوءبرداشت‌های بعدی نام ایالت آذربایجان موقتا را به «آزادیستان» تغییر دهد. این مسأله باعث انتقادهای زیادی از سوی موّرخان باکو از جمله جمیل حسنعلی به شخصیت شیخ محمد خیابانی شد تا آنجا که وی را به حسادت و همکاری با بلشویک‌ها متهم کردند.

وزارت خارجه وقت ایران، به‌رغم اصرارها و رایزنی‌های بسیار، استقلال این جمهوری را به دلیل استفاده از نام یکی از استان‌های شمالی ایران به رسمیت نشناخت. یک سال بعد نیروهای ارتش سرخ وارد باکو شده و حکومت مستعجل مساواتی‌ها را برانداختند. سرزمین‌های قفقاز جنوبی در تقسیمات کشوری اتحاد شوروی تا سال ١٩٣۶ « اتحادیه جمهوری‌های سوسیالیستی ماوراء قفقاز» نام داشتند. از این تاریخ به دستور مسکو این تقسیمات تغییر کرد و در نتیجه جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی بار دیگر ظهورکرد. این بار دولت ایران واکنش منفعلانه‌ای داشت و سعی نکرد با مسکو وارد مذاکره شده و این مشکل را همان ابتدا حل و فصل کند.

در دهۀ ١٣٧۰ که با فروپاشی شوروی و استقلال جماهیر آن مواجه بودیم، یک بار دیگر مسأله نام آذربایجان پیش روی ایران قرار گرفت. جمهوری آذربایجان در مرداد ١٣٧۰ اعلام موجودیت کرد و ایران در دی ماه همان سال با چند ماه تأخیرآن را به رسمیت شناخت. وزارت امور خارجه ایران چند ماه فرصت داشت تا در خصوص شناسایی یک کشور جدید به یکی از نام‌های استان‌های ایران تأمل کند.

در تجربه‌ای همزمان، این مشکل برای یونان پس از فروپاشی یوگسلاوی تکرار شد. یونان در سال ١٩٩١ به انتخاب نام جمهوری مقدونیه در بالکان اعتراض کرد؛ زیرا یکی از استان‌های غربی این کشور مقدونیه نام داشت و یونان در این خصوص حق تقدم را متعلق به خود می‌دانست. حکومت آتن در این خصوص تقریباً هیچ امتیاز مهمی به مقدونیه نداد و اکنون سال‌ها است که مقدونیه با چالش مهمی در خصوص نام ملی کشور روبرو است. فعلاً نام «جمهوری یوگسلاویایی مقدونیه» در مجامع بین‌الملل و به اصرار یونان رواج دارد، اما خواست یونان تغییر کامل این نام است و تا کنون مشکلات زیادی برای مقدونیه در جهت حضور در سازمان‌های بین‌المللی ایجاد شده است.

کدورت بین یونان و جمهوری مقدونیه در یک کدورت زودگذر نبوده است: شاهد این ادعا نیز نقش یونان در ممانعت از ورود مقدونیه به اتحادیه اروپا و ناتو است تا جایی که حتی سازمان ملل نیز در ارجاعات خود از مقدونیه به‌عنوان کشور کوچکی از یوگوسلاوی سابق یاد می‌کند.

امروز پس از قریب به ربع قرن مشاجره و منازعه، نخست وزیر مقدونیه «نیکولا گرووسکی» به بحث پیرامون تغییر نام رغبت نشان داده است؛ چنان‌که گرووسکی به گاردین گفته است: ما آماده‌ایم تا گفت‌وگو با آنها (یونان) را آغاز کرده و راه‌حل‌هایی بیابیم.

مقدونیه نام خود را پس از جدایی از یوگوسلاوی سابق در سال ١٩٩١ میلادی انتخاب کرد. گذشته از نام، یونان شکایت‌هایی مبنی بر تلاش و تمایل مقدونیه در سرقت،جعل و تحریف تاریخ همسایه یونان علیه این کشور اقامه کرده است.

بنابرادعاهای یونان، مقدونیه‌ای‌ها به مصادره سرقت نمادهای فرهنگی یونانی به نفع خود متهم هستند، که از جمله آنها می‌توان به استفاده از نماد خورشید یونانی در پرچم مقدونیه، و نامیدن فرودگاه اصلی مقدونیه در اسکوپیه (پایتخت) به نام اسکندر کبیر اشاره کرد.

مشکلات یونان و مقدونیه دقیقا از همان جنسی است که ایران با جمهوری کوچک شمال است به مرکزیت باکو با آن درگیر است. با این تفاوت که دولت یونان از همان ابتدا مبادی حقوقی و بین المللی را برای طرح دعوی انتخاب کرد و توانست حقانیت خود را با پافشاری بر اصول ثابت نماید اما ایران در سرابی قدم گذاشت که بیش از واقعیت بر امیدهای وهم آلود متکی بود.

 

اقلیم شمال عراق؛ شناسایی مشروط یا شناسایی دوفاکتو

امروز موضوع تأسیس یک کشور جدید در شمال عراق به نام «کردستان»، از موضوعات داغ بین‌المللی است. این کشور فرضی در همسایگی غرب ایران و هم‌مرز با «استان کردستان» ایران است. آیا باید منتظر تأسیس کشورهایی در همسایگی، به نام استان‌های کشور ماند؟

شهروندان ایرانی در استان‌های مرزی هنگامی که در یک روز آفتابی از خواب بیدار می‌شوند،متوجه می شوند که یک دولت به نام آنها در همسایگی شان ظهور کرده و پاسپورت‌ها و شناسنامه هایی به نام آنها ثبت و در مراجع بین المللی مهر می شود. ممکن است عده به درستی این امر را ناشی از گسترش حوزه تمدنی ایران در بیرون از مرزها بدانند. اما سیاست بین الملل عرصه واقعیات است نه رویا. از سوی دیگر هیچ نشانه دال بر وفاداری یک دولت نوظهور کُردی در شمال عراق به حوزه تمدنی ایران دیده نمی‌شود و چشم‌انداز روند ملت‌سازی در آن ناحیه نیز امیدوار کننده نیست.

بنابراین اگر قرار است دولت‌هایی جدید در همسایگی ایران تأسیس شود، این کشورها نباید از این حق برخوردار باشند که از نام‌های تاریخی که پیش از این دولت ایران برای نواحی و مناطق خود انتخاب کرده است، استفاده کنند. چنین نام‌گذاری هایی در آینده موجب ایجاد مشکلات عدیده و بسیار ظریفی در حوزه های مرزی و مناطق ژئوپلتیکی به ضرر ایران می شود و ایران نیز نمی تواند بیش از این در خصوص «بخشنده» باشد.

تجربه یونان ـ مقدونیه و مشکلات راهیابی مقدونیه به سازمان‌های بین‌المللی از جمله اتحادیه اروپا و سازمان ملل نشان دهندۀ این حقیقت است که یک عرف حقوقی در عرصۀ بین‌الملل در این زمینه ایجاد شده و راه برای شکایت ایران هم در این خصوص باز است. «جمهوری یوگسلاویایی مقدونیه» هم اکنون در مسیر تغییر نام و رها شدن از گرفتاری‌هایی است که به دلیل یک انتخاب غیر محقانه دچار آن شده است. اقلیم خودمختار شمال عراق نیز می‌تواند از یکی از نام‌های جغرافیایی خود مانند اربیل، سلیمانیه و غیره برای نام‌گذاری استفاده کند و ایران نباید این حق را قائل باشد که نام یکی از استان‌های معتبر و قدیمی‌اش توسط یک دولت تازه تأسیس به سرقت رود. به نظر می‌رسد تجربۀ حقوقی پرونده یونان در قبال مقدونیه می‌تواند در این خصوص برای سیاست‌گذاران ایران قابل توجه و در خور مطالعه باشد.

باید توجه کرد که لغو شناسایی‌های دیپلماتیکِ قطعی (دو ژوره) ممکن نیست، استرداد شناسایی تنها در شناسایی دوفاکتو (یعنی شناسایی عملی و موقت) میسر است. بنابراین دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی باید از واکنش شتابزده و هیجانی در این خصوص پرهیز کرده و از هم اکنون کارگروه‌هایی را برای تحقیق و بررسی منافع دراز مدت ایران در سناریوهای احتمالی تشکیل دهد. «شناسایی مشروط» و هم‌چنین «شناسایی دوفاکتو» از گزینه‌های موجود در این زمینه است.

از سوی دیگر مسأله نام «جمهوری آذربایجان» نیز باید در دستور کار وزارت خارجه ایران قرار گیرد. هر چند ایران این کشور را به‌صورت قطعی (دو ژوره) شناسایی کرده است، اما طرح بحث به‌صورت دوستانه و مذاکره در این خصوص در سطوح مختلف ممکن است مسیری برای حل این مشکل باشد.

بنابراین ایران باید با دولت باکو وارد مذاکره شده و در دیدارهای دوجانبه و سازمان‌های بین‌المللی از جمله سازمان ملل به‌صورت دوستانه از این کشور بخواهد که گام‌های مؤثر و معناداری در راستای تغییر نام خود بر دارد.

بین‌المللی‌سازی مسأله از دیگر راهبردهای ایران خواهد بود. صرف طرح بحث در محافل بین‌المللی به زنده بودن مسأله و باقی ماندن آن به‌عنوان یک «مسأله حل نشده» کمک خواهد کرد.