اعتماد 8 امرداد 90
جنگهای ایران، روس و شکست در این سلسلهنبردها بود که باعث بیداری ایرانیان شد و آنان را از تعطیلات تاریخی به عالم واقع پرتاب کرد. این «وهن بزرگ» به ملت ایران نه تنها در میان روشنفکران بلکه در بخشی از دربار آن زمان بویژه در دارالسلطنه تبریز شوری به پا کرد. شاهزاده عباس میرزای که بنا بر رسم زمانه در پایتخت دوم ایران – تبریز- اقامت داشت پس از بازگشت از جنگ با این پرسش روبرو شد که چرا تدابیرش به نتیجهیی نمیرسد. استاد طباطبایی این پرسش را آغاز ورود کشور به عصر جدید میداند. عباس میرزا و حلقه نخبگانش در تبریز در پی یافتن چنین پرسشی گام از وادی دستگاه فکر سنتی - که سالها بود دچار تصلب شده بود- فراتر نهادند. این عده در عین بیگانه ستیزی سر آن داشتند که ایران آن روزگار را به معرفت نوین و فناوری و تمدن جدید مجهز سازند. مکتبی که عباس میرزا در تبریز بنیاد نهاد بعدها سرمشق کسانی چون امیرکبیر، قائممقام و وزرای لایق دیگر شد و «حراست از مصالح و منافع ملی از نهاد سلطنت به نهاد صدارت» منتقل شد. امیر با خون دل این مکتب را پیشه کرد و تا آنجا پیش رفت که حتی خیال مشروطه داشت که امانش ندادند. آنچه از مکتب تبریز بیرون آمد ایرانخواهی، تجددگرایی و تجدید قدرت ملی کشور بود. در اثر آن «وهن بزرگ» ناسیونالیسم ایران از شیشه بیرون جهید و غرور ملی زخمخورده دوبار بیدار شد و درصدد احیای کشور برآمد. وهن بزرگ فروپاشی ایرانزمین در تبریز تبدیل به یک آگاهی شده بود که بعدها همه عرصههای زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران را دربرگرفت. نامه نمایندگان دور نخست مجلس شورای ملی به محمدعلی شاه به خامه مستشارالدوله (نماینده آذربایجان) کرداری از پرورشیافتگان مکتب بود: «...در حالی که ایران به اسفل مراتب سقوط کرده بود، چون مشیت خداوندی منشور اضمحلال آن را امضا نفرموده بود، ندای غیبی اسلامیت و ایرانیت افراد، اهالی را از خواب بیدار و به راهی هدایت فرموده که هادی عقل و تجربه در طی مراحل تاریخی اختیار کرده و متنبه به این اصل استقلال قومیت شد که: قوای مملکت ناشی از ملت است.»
http://etemaad.ir/Released/90-05-08/151.htm#107485
ایرانی در پس صدها سال زندگی قرون وسطایی ناگهان خود را در برابر اروپای پیشرفته ای می بیند که قادر به قلع وقمع نظامی وسیاسی ایران است. جنگ ایران وروس ضعف ایران در برابر غربی ها ثابت کرد .از آن پس ایران در تب وتاب گذار از دنیای سنتی به جهانی مدرن بود. پس هدف از فردای جنگ اول ایران وروس تاکنون ساخت ایران مدرن بوده است . این دوران دویست ساله را می توان به دوره صدساله پیش از مشروطه وپس از مشروطه تقسیم کرد. در صدساله اول هدف:۱- احیا غرور وهویت ملی ومیهنی .۲-استقلال وحفظ تمامیت ارضی ایران ۳-توسعه وترقی ایران از نظر نظر نظام کشورداری .اقتصاد .صنعت .فرهنگ .آموزش وپرورش و نیروی نظامی .سده اول بیداری ایرانیان دست آوردهایی داشت ولی به طور کامل به اهداف خوددست نیافت .پس درسده دوم دوموضوع ۱-ایجاد حاکمیت ملی وبرقراری نظام دموکراتیک مبتنی بر آزادی وقانون ۲-تامین رفاه اجتماعی وحقوق اقتصادی برای عموم مردم به ویژه طبقات ضعیف . مورد توجه قرار گرفت وبه آرمانهای ملی ایرانیان اضافه شد . اما در این ۱۰۰ ساله نیز ایرانیان به اهداف خود دست نیافتند. هم اکنون هدف باید نیل به این ۵آرمان ملی باشد. تبلیغ بر روی عقاید انحرافی ونیز رشد اندیشه های ضدملی از هرنوع :کمونیستی . اخوانی ویا تجزیه طلبانه سدی بزرگ برای نیل ایرانیان به آرمانهای ملی شان هستند.
درود بر شما جناب بهمنی قاجار
دیدگاه کاملا درست و بجایی بود که در واقع مکمل یادداشت من به شمار می رود. سپاسگذارم