سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

نقدی بر بیانیه اخیر جبهه ملی

بیانیه جبهه ملی و توجیه اشغال ایران!

تیرداد بنکدار

سالار سیف الدینی

جبهه ملی، در آخرین بیانیه اش حمله متفقین به ایران در شهریور 1320 را صراحتا واقعه ای مثبت دانسته و نوشته است "این رخداد هر خسارتی که برای مردم ما داشت، دستکم آن ر‍ژیم خودکامه(منظور رضاشاه) را از ایران بر انداخت و ملت آزاد شد".

درجه عقلانیت هر سازمان و تشکل از بیانیه هایش قابل ارزیابی است. جبهه ملی که نه از نظر سیاسی جبهه است و نه با استناد به این دست از موضع گیری ها ، گزاره ها و نشانه های موجود "ملی"  به شمار می رود ، یا نمی داند چه می گوید و معنا و فحوای کلامش چیست و یا می داند ولی رسما و عملا در حال خیانت به کشور،آرمان و ارزش های ایرانی و حاکمیت ملی است. در هر دو صورت باید گفت این تشکیلات به درستی هنوز برای خود تعیین نکرده است که در پی چه هدفی است. ظاهراً آنچه بیش از هرچیز همواره برای این تشکیلات سیاسی اولویت داشته و دارد، پافشاری بر کینه ها و عقده های تاریخی است. تا بدانجا که حتی، اشغالگرانی را که سودای تجزیه کشور را در سر می پروراندند را هم نیرویی آزادیبخش تلقی کرده و در عین حال خود را ملی نیز تعریف می کند!

دموکراسی و حاکمیت ملت بر اساس سویه های داده ساخته می شود نه سویه های نداده. اگر جبهه ملی ایران خواستار تغییرات به سود دموکراسی و حاکمیت مردم در ایران است، باید گفت حمایت از اشغال ایران توسط قوای بیگانه نسبتی با حاکمیت ملی و سیاست دموکراتیک ندارد. مردم ایران برای در آغوش گرفتن دموکراسی باید خود از درون مشکلات خود را علاج کنند و احزاب و سازمان های سیاسی نیز برای رسیدن به آزادی های بیشتر، باید تلاش ها و پویش های خود را در راستای همین علاج درد افزایش دهند نه این که در پی جستجوی منجی خارجی باشند

همانطور که تجربه های تاریخی به ما نشان داده است هیچ گاه نیروهای بیگانه در پی آزادی و برقراری دموکراسی در ایران نبوده و تلاش شان معطوف به تامین منافع خود می باشد. دستاورد اصلی تجربه واقعه اشغال ایران در شهریور بیست، برخلاف ادعای آقایان جبهه ملی، نه برقراری آزادی بیان بیشتر، بلکه ضعف و عدم تسلط دولت ملی بر اوضاع و اشفتگی سیاسی برآمده از تغییرات ناشی از اشغال بود.

"نظام حاکم وقت خود را با دشمن بشریت زمان همسو نمود و متفقین را وادار به حمله به ایران کرد".

گذشته از این که این جمله، مفهوم حکومت را با نظام خلط می کند، ظاهرا منظور از این گزاره ، ادعای همگرایی رضا شاه با آلمان نازی و آدولف هیتلر است!

نویسنده این بیانیه قطعاً فردی با حداقل دانش لازم از تاریخ روابط خارجی ایران بوده است. سیاست اتکا به نیروی سوم، راهبرد اساسی سیاست خارجی ایران، از ابتدای قرن نوزدهم تا شهریور بیست بوده است. حاکمیت ملی و نمامیت ارضی ایران در این دوران، همواره از سوی یکی از دو قدرت استعماری انگلستان و روسیه، مورد تهدید بود و حکومتگران ایرانی، برای کاستن از فشارهای این دو قدرت، و نیز دستیابی به دستاوردهای تکنیکی و بهره مندی از موقعیت بهتر بازرگانی، به یک نیروی سوم خارجی نزدیک می شدند. از زمان نخست وزیری رضاخان سردارسپه(رضاشاه بعدی) ایران اقدام به نزدیک شدن به ایالات متحده آمریکا کرد. اما در پی واقعه قتل "ماژور ایمبری"، ایالات متحده از امور ایران دوری گزید. پس از آن بود که تدریجاً و از اواخر دهه 1920 میلادی، و در زمان جمهوری وایمار، ایران، آلمان را به عنوان نیروی سوم در سیاست خارجی خود برگزید. بعدها که در زمان حکومت نازیها، موقعیت آلمان در دهه 1930 در اروپا و به تبع آن در جهان، تقویت شد، همکاری های اغلب فنی و تجاری ایران و آلمان گسترش یافت. اما این همکاریها هیچ وقت در سطوح سیاسی و نظامی، شاهد این گسترش نبود و از همه مهمتر به ابعاد ایدئولو‍ژیک نرسید.

در مورد این شایعه که آیا حکومت رضاشاه همسویی با هیتلر و دستگاه نازی ها داشته است یا نه، تا کنون مقاله یا نوشته مستدل و مستندی ارائه نشده تا ابعاد همگرایی این دو را روشن سازد.

ایران در جنگ جهانی دوم بی طرف بود، هر چند برخی از روشنفکران و بخشی از مردم به علت دشمنی با روس و انگلیس و تجربه تلخ سیاست های استعماری این دو در کشورمان، از پیروزی آلمان در جنگ استقبال می کردند( همان طور که در جنگ جهانی نخست هم روشنفکران و میهن پرستان ایرانی، از آلمان جانبداری می کردند ) این احساسات همانطور که اشاره رفت، مبتنی بر هراس تاریخی ایرانیان از قدرت های استعماری همسایه بود و ارتباطی به حزب نازی و سیاست های هیتلری نداشت.

احنمالاً روشنفکران و نخبگان زخم خورده از روس و انگلیس هر حزب دیگری هم که در عرصه سیاسی آلمان قرار می گرفت، در صورت بروز جنگ با روسیه و انگلستان، باز هم از آلمان جانبداری می کردند. همان طور که نویسنده کتاب "باستان گرایی در تاریخ معاصر ایران"  (که با نگاه شدیداً انتقادی به گفتمان ملی گرایانه پیش از شهریور بیست می نگرد) می نویسد، ناسیونالیسم در عصر رضاه شاه ارتباطی به الهام گیری از آلمان نداشت و این رویکرد قبلا از سوی نشریاتی چون کاوه و ایرانشهر تقویت شده بود و در ذهن نخبگان و روشنفکران جای گفته بود. کسانی مانند تقی زاده، محمد علی فروغی،مرحوم داور،کاظم زاده ایرانشهر و دهها تن دیگر که بر جو سیاسی و فکری آن دوره تاثیرگذار بودند کم ترین قرابت معرفتی را با نازیسم هیتلری داشتند و از سال ها پیش یعنی از دوران نهضت مشروطه در اندیشه برقراری دولت ملی می بودند و سابقه طرفداری آنها از آلمان به عنوان حامی و متحد استراتژیک ایران نیز به دوراان امپراتوری و سپس جمهوری وایمار می رسید.

مفروضه ی اتحاد و همکاری دولت وقت ایران با نازی ها شایعه ای بی پایه است که تا کنون اسناد دولتی و تحلیل های تاریخی جامعی پیرامون آن ارائه نشده است. پرورش دهندگان آن بیشتر از طیف توده ای ها و خود متفقین بودند که از گسترش چین شایعه ای سود می بردند و به این ترتیب نقض بی طرفی و حمله غیرقانونی شان به ایران را مشروعیت می بخشیدند.

ولی باید پرسید که حکومت نازی هنگام اشغال ایران توسط متفقین چه واکنش و حمایتی از دولت و ملت ایران کرد؟

از داده های تاریخی چنین بر می آید که حکومت نازی ابتدا ترجیح می داد با بر انداختن رضا شاه حکومت دیگری در ایران بر پا کند که به آلمان نزدیک تر باشد. بهرام شاهرخ گوینده رادیو برلن برنامه های آتشینی علیه رضا شاه پهلوی در رادیو اجرا می کرد. از سوی دیگر ترس از کودتا یا هر اقدام براندازانه دیگری از سوی آلمان در ذهن رضاشاه وجود داشت. تیرباران محسن جهانسوز از افسران دانشکده افسری و نخستین مترجم کتاب نبرد من آدولف هیتلر که به آلمان گرایش داشت و عده ای از افسران را گرد خود جمع کرده بود موید این ترس است. در غیر این صورت یعنی اتحاد و نزدیکی رضاشاه با هیتلر چه لزومی داشت دولت ایران چنین کیفری برای جهانسوز تعیین کند؟! در حالی که هر اتحادی مبتنی بر اعتماد مقابل است؟

حکومت ایران در زمینه های ایدئولوژیک کم ترین همگرایی را با نازی ها داشت. حکومت وقت ایران یک حکومت اقتدارگرای بوروکراتیک بود که فرآیند مدرنیزاسیون را در ایران، با اتکا بر ایدئولوژی ناسیونالیستی- و نه نژادپرستانه- آغاز کرده بود . برای نمونه دولت وقت اجازه تعرض نازی ها به یهودیان ایران را نداد و حقوق شهروندان خویش را محترم شمرد. در حالی که دولت وقت ترکیه (در دوران عصمت اینونو) اجازه داد تا نازی ها چهار هزار تن از یهودی ها و کولی های این کشور را سر به نیست کنند . (در این مورد بنگرید به:  آرشیو کانال 7 ترکیه. در 15/5/1386.برنامه siradisi. ساعت 20 به وقت ایران) علاوه بر این، در نظام جهانی آن روز که استعمار کشورهای ضعیف، همچنان معمول بود، ایران دارای موقعیت و موضعی تدافعی بود و بر خلاف آلمان و متحدانش، دعاوی امپریالیستی نداشت.

این واقعیتها، در کنار بسیاری از ضرورتهای تاریخی، از سوی بیانیه نویسان جبهه ملی نادیده گرفته و مسکوت گذاشته می شود. زیرا با روایت مغشوش و نادرست این گروه از تاریخ ایران، که پشتوانه توجیهی عملکرد پر اشتباهشان بوده است، در تعارض است. گروهی که در پی هر حضور سیاسی، متحمل شکستهای متعدد و پی در پی شده است، به جای نقد و بازبینی، همچنان دل خوش به فرافکنی و جعل تاریخی، و کلاهبرداری سیاسی است. تاریخ در دست این گروه مبدل به ابزاری می شود برای پیشبرد اهداف سیاسی و توجیه عملکرد پریشان و نابخردانه این سازمان در ایران معاصر. جبهه ملی امروز سازمان ورشکسته ای است که برای فرافکنی ضعفها و اشتباهات عدیده خود، علی رغم همه ادعاهایش، به توجیه اشغال ایران برخاسته است!

 امروزه جبهه ملی نه آنگونه که از یک سازمان سیاسی مدعی مبارزه نیم قرنی انتظار می رود رفتار می کند و نه بر «پرنسیب ملی» وفادار می ماند و جملاتی را در بیانیه های خود می گنجاند که شایسته  تشکیلاتی که نام ملی را یدک می کشد نیست.

بهتر است آقایان جبهه ملی نخست الزامات ملی بودن را مروری کنند و بدانند که حمایت از اشغال خارجی حتی در صورت نارضایتی از حکومت داخلی غیر اصولی ترین و خائنانه ترین موضع ممکن است. اشغال شهریور 20 موجب نقض حاکمیت ملی ایران شد که تبعات بسیاری هم چون قائله فرقه دموکرات را به کشور تحمیل کرد که بدون درایت حکومت وقت،ارتش ایران و تلاش های خود مردم آذربایجان از توده ی عادی تا گروههای نخبگان، قابل حل نبود. جبهه ملی فراموش می کند چگونه در اثر اشغال ایران خون بسیاری از مردان میهن پرست در نیروی دریایی ارتش مانند شهید دریادار بایندر و همرزمانش به خاک ریخته شد و شمال ایران تا سال ها تحت چکمه های ارتش سرخ باقی ماند.

موضع گیری این تشکیلات ناشی از هر چه باشد نقض ملی بودن آن است. از تشکیلاتی که به خاطر تسویه حساب های تاریخی- سیاسی همه چیز را قربانی کند و دائم غرق در خاطرات گذشته باشد، انتظار رفتار و منش ملی و دموکراتیک نمی رود، اما رعایت حداقل های سیاست کم ترین چیزی است که می توان انتظار داشت.


_________________________

نامه رسیده به ما در مورد بیانه مذکور:


جنابان آقایان سالار سیف الدینی وتیرداد بنکداربا احترام به استحضار میرساند ، بیانیه ای که با امضای چند نفر درمورد 30 تیرمنتشر گردیده وشما نقدی برآن مرقوم فرموده و در برخی از سایت هابه عنوان نقد بر بیانیه جبهه ملی ایران انتشار داده اید،صرفنظر از مفاد ومحتوای آن مربوط به سازمان جبهه ملی ایران نمی باشد . بیانیه های رسمی جبهه ملی ایران با امضای سازمان وتوسط روابط عمومی هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران منتشرمیگردد.   که در مورداعلامیه رسمی 30 تیر نیز به همین گونه عمل شده است .موجب سپاسگزاری است که این توضیح را در همان سایت هائی که نقد خود را منتشر کرده اید به اطلاع همگان برسانید .

 با احترام مجدد 

 رئیس هیئت اجرائیه ومسئول تشکیلات جبهه ملی ایران دکتر حسین موسویان

 



با توجه به  نام های امضا کننده این بیانیه و درج اسامی کسانی که سال هاست  به نام جبهه ملی ایران فعالیت کرده و به این عنوان نیز شناخته شده هستند، به نظر می رسد تشخیص ما در انتخاب و نقد  بیانیه  مورد خدشه نیز . اما احتمالا جبهه ملی از برخی اختلافات رنج می برد که امید است در اسرع وقت حل شود.

نظرات 14 + ارسال نظر

برای دستیابی به همبستگی و همداستانی ملی بر سر چگونگی مخالفت با هر حزب سیاسی حاکم بر کشور و ترسیم مرزبندی ظریف با هر حزب حاکم در روند دفاع از کشور در برابر بیگانگان ، باید از هر گونه نقد دانشورانه ای که حرفی ب...رای گفتن داشته باشد ، استقبال کرد . دلیل ضرورت این استقبال هم تنها یک چیز است . آن چیز " نگاهبانی از میهن " است که زندگی همه ما به آن بستگی دارد . به یاد داشته باشیم ، نگاهبانی از میهن و کوشش برای سربلندی آن ، و ظیفه ای است که انجام آن بر " هستی " همه ما مقدم است ؛ و اینکه چه کسی در کار اداره کشور در چه پست و جایگاهی خدمت می کند ، تنها و تنها ، پس از آن مجال و میدان طرح و خودنمایی پیدا می کند که میهن ما بتواند تهدیدهای بیگانگان را بی اثر و دسیسه های آنان را نقش بر آب کند . تعبیر " جبهه به اصطلا ح ملی " را از نویسندگان میهن پرست این مقاله نپسندیدم ؛ چرا که به هر ترتیب ، نام " جبهه ملی " یادآور کهکشانی از ستارگانی است که در آسمان زندگی سیاسی - اجتماعی ملت ایران درخشیدند و خون خود را به پای درخت آزادی و سرافرازی ایران و ملت ایران ریختند . این مقاله اگر چه از لحن تندی برخوردار است ، اما از آنجا که با سرسپردگی به خوشبختی و سرافرازی ملی ایران و در راستای دفاع از آن نوشته شده است ، در این قحط سال نقدهای روشنگر و سیاست زدگی مبتذل ، یادآور ی کننده عظمت و دشواری وظیفه هایی است که نیروهای سیاسی ایران ، و پیش از همه ، " ملی گرایان " ایران بر دوش دارند .

درود بر شما جناب احمدی
از دیدگاه شما بسیار سپاسگذاریم
اصطلاح جبهه ملی درست است

دکتر گلمراد مرادی 1390,05,03 ساعت 02:11 ب.ظ

امروز این مطلب را درباره نقدی بر بیانیه اخیر جبهه ملی خواندم که مرا بیاد این جمله یکی از رهبران حزب کمونیست بنگلاداش انداخت که درپاسخ به پرسش من، حدود سی سال پیش دریک کنگره حزبی، هنگامی که ازاو پرسیدم، ببخشید دربنگلاداش چندحزب سیاسی وجود دارد؟ او با خونسردی نگاهی به من کرد و خیلی آرام گقت: "90 میلیون". من حرف اورا جدی نگرفتم و گفتم ببخشید مگر بنگلاداش چند میلیون جمعیت دارد؟ او با توجه به پرسش مجدد و تعجب آور من گفت: 90 میلیون و ادامه داد مگر نمی دانی که در بنگلاداش هر شهروندی یک حزب مستقل است! و بعد باخنده تلخی گفت: می بینی که من بعنوان هیئت نمایندگی حزب کمونیست آن کشور تنها آمده ام! و بعد دستی رو شان من گذاشت و گفت در حقیقت مخارج سفر را باید خودمان می دادیم و بیش از یک نفر برایمان مقدور نشد و احزاب برادر هم فقط می توانستند جا و مکان و غذای یک نفر را پرداخت کنند. در هر صورت ایشان این مسئله را به دلیل تعدد احزاب به اغراق گفتند. اما من جدی می گویم که در ایران اگر از طرف یک نیروی ثالثی حمایت شود، من نمی گویم 70 میلیون حزب، بلکه به تعداد قلم به دستان کشور حزب تشکیل خواهد شد. همین است که ما نمی توانیم متحد شویم یا یک جبهه تشکیل دهیم که همه ملیتها در ایران چند ملیتی از آن حمایت کنند. اکنون من واقعا در تعجبم که دراینجا دونفر ازهم میهنانم را می بینم که متحدا یک مطلب را نوشته اند و آنهم نقدی بر جبهه ملی! تازه یک کامنت نویس هم با وصف نیمه تأیید در مقابل آنها جبهه گرفت است. خوب خوشحال می شدم این عزیزان جای نشینی برای رژیم قرون وسطائی ایران ارائه می دادند که همه ملیتها در یک نکته حد اقل شریک باشند و آن آزادی و دمکراسی است. آیا عزیزان آلترناتیوی برای آینده ایران دارند؟

سالار سیف الدینی 1390,05,03 ساعت 02:45 ب.ظ

جناب گلمرادی امیدوارم حالتان خوب باشد.
نخست اینکه کسی که از ایشان بعنوان کامنت نویس یاد کردید از نویسندگان و روزنامه نگاران قدیمی کشورمان هستند که در نشریاتی چون کلک و ... کوشش داشتند اکنون نیز مدیریت نشر هزار را بر عهده دارند هم چنین از دوستان وطن پرست ما به شمار می روند. یادآوری این نکته را ضروری دیدم.
دوم اینکه من هنوز ارتباط معنایی مقدمه طولانی شما را با مطلبی اصلی درنیافتم. از این که من و آقای بنکدار مطلب مشترکی نوشتم چرا متعجب شدید؟
مگر قرار است در هر دمی که می رود ما از آلترناتیو ها سخن بگوییم؟ جبهه ملی مطلب نادرستی بیان کرده ما هم نقدش کردیم. به علاوه من شخصا خودم را در جایگاهی نمی دانم که برای کشور نسخه بپیچم و آلتر ناتیو مشخص کنم. جهت مطلب ما مشخص بود و روشن است که در مورد چه چیزی صحبت می کند.
در ضمن در شگفت هستم که هیچ فرصتی را برای کاربرد این عبارت ملیت های ایران از دست نمی دهید!
با آرزوی تندرستی برای شما

میلاد دهقان 1390,05,03 ساعت 03:14 ب.ظ

درود بر شما
بسیار به جا و درست بود البته فضای کنونی جبهه ملی را در انتشار چنین بیانیه ای نباید نادیده گرفت. هنگامی که جای انسان های بزرگی چون زنده یاد ورجاوند در این میانه خالی باشد با توجه به کینه تاریخی برخی از کهنسالان جبهه ملی نسبت به پهلوی‌ها دور از انتظار نیست چنین بیانیه ای منتشر شود.
پاینده ایران

عقاب علی احمدی 1390,05,03 ساعت 03:31 ب.ظ

مطلب من با توجه دادن به ضرورت دستیابی به چیزی به نام همداستانی ملی بر سر چند موضوع آغاز می شود . این یعنی اینکه در لحظه اکنون از همداستانی برخوردار نیستیم . برای دستیابی به همداستانی به چیزی نیاز است که آن چیز ارائه نظر و برخورد آرا نام دارد . من هم مانند هر ایرانی دیگر حق خود دانستم نظر خود را اعلام کنم . نقد دو تن از ملی گرایان بر بیانیه جبهه ملی ایران هم در حق آنها به عنوان افراد ممیز و غیرصغیر ریشه دارد ؛ هر چه باشد از آن دوره که کسی برای برخورد با یک حرف نادرست به دهان خان ایل یا رئیس عشیره نگاه کند فاصله گرفته ایم . واما در باره اینکه اظهار لحیه کرده اید و ایران را موجودیتی چندملیتی خوانده اید . آیا شما تازه به ایران آمده اید ؟ ایران دارای یک ملت است : ملت ایران . تیره آریایی کرد هم جزئی مهم از ملت ایران است .برای آگاهی یافتن از چند و چون این عضویت چندهزارساله می توانید به صفحات تاریخ ایران نگاهی بیاندازی و از آن روزهایی آگاه شوی که آذربایجانی و بلوچ و تاتی و تالشی و خراسانی و خوزی و کرد و گیل و لر و مازندرانی ( دیلمی) برای بیرون راندن وحشیان یونانی و عرب و ترک و تاتار و مغول از این کوه به آن دشت می تاختند تا با شمشیر این وحشیان را بر سر جای خود بنشانند . می دانی از چه روزهایی سخن می گویم ؟ از آن روزها که سرگذشت آینده یک ملت در جاهایی مانند مدرسه السنه شرقی پاریس و دانشگاه پراگ و آکادمی علوم روسیه و کرسی های دانشگاه های اروپایی تعیین نمی شد . اما در باره پرسش تو برای اعلام آلترناتیو از سوی ما . چاره ای نیست که در توصیف موقعیت تو برای پرسیدن چنین چیزی از یک زبانزد فارسی استفاده کنم و از تو بخواهم واقعا به معنایی که در ژرفای آن پنهان است اندیشه کنی . آن زبانزد چنین می گوید : تو قاچ زین را بگیر اسب سواری پیشکشت .

unknown 1390,05,03 ساعت 11:12 ب.ظ

میخواستم جوابی برای ان افتضاحیه جبهه به اصطلاح ملی بنویسم اما مطلب شان انقدر سخیف بود وانقدر وقیحانه دروغ پرداخته بود که هنوز هم در شوک هستم. این فسیل ها از جان ایران و ایرانی چه میخواهند؟. سپاس از تیرداد و سالار گرامی

هوتن دولتی 1390,05,05 ساعت 01:49 ق.ظ

با درود
متاسفانه با اطلاع می رساند که توهم نامه فوق ارتباطی به جبهه ملی ایران ندارد .
1- ارسال کننده آقای سید کوروش زعیمی ( کوروش زعیم ) دارای سمتی در جبهه ملی ایران نیست و ارگانی هم بنام دفتر مردم داری در جبهه ملی وجود ندارد.
2- قطعا هرکسی کهدارای اندک سواد و علاقه به میهن باشد از اشغال کشورش توسط بیگانگان ابراز رضایت نمی کند . و صد در صد به شما اطمینان می دهم که در جبهه ملی ایران هم چنین افرادی دارای جایگاه نمی باشند.
3- برخی از افرادی که اسامی آنان در توهم نامه فوق نام برده شده است اصلا عضو جبهه ملی نمی باشند و در بیش از 90 درصد شهرستان های اسم برده شده جبهه ملی دارای شعبه و نماینده تحت هیچ سازمانی نمی باشد .
4- بیانیه های جبهه ملی ایران صرفا از طریق سایت ملیون و یا سایر پایگاه های خبری معتبر نشر می یابد و انهم از طریق ایمیل ریاست هیات اجرایی آقای دکتر موسویان
با درودو سپاس فراوان

دوستان عزیز میهن پرست من از همه ی شما تعجب کردم این بدبختای جبهه خیانت ملی یکبار هم که شده خواستند راستشو بگند باز شما نمی گذارید ؟
این خائنین به مانند پیشوای فراماسون شان محمد مصدق السلطنه همه چیز را برای اربابشان انگلیس می خواهند، ایران را تا جایی می خواهند که مستعمره انگلیس باشه، چه نقدی می نویسید بگذارید حرفشان را بزنند.
این جبهه خیانت ملی ایرانیان است

جناب کاوه ایرانی
البته من و دوست عزیز تیرداد نه معتقد به خیانت کار بودن جبهه هستیم و نه فکر می کنیم که مصدق ماسون بود.
اگر منظورتان از ماسون بودن عضویت در مجمع آدمیت باشد باید بگویم که این مجمع یک تشکیلات شبه ماسونی وطنی بود بدون اینکه ارتباط ارگانیکی با گراند لژ لندن یا گراند اوریان فرانسه داشته باشد.

هوتن دولتی 1390,05,05 ساعت 10:29 ب.ظ

اطلاعیه جبهه ملی ایران
هموطنان عزیز
در تاریخ 7 /11 /89 اعلامیه ای تحت عنوان «سقوط ارزش پول ملی» و با امضای «شورای مرکزی جبهه ملی ایران» در برخی از سایت های اینترنتی انتشار یافته، که صرفنظر از محتوی و مفاد آن کاملا بدون اطلاع و تصویب شورای مرکزی بوده و از نظر جبهه ملی ایران جعلی میباشد و از درجه اعتبار ساقط است.
ضمنا به آگاهی میرساند که در جبهه ملی ایران دیگر نهادی به نام «دفتر مردم داری» که ارسال کننده آن اعلامیه بوده است وجود ندارد و از این پس انتشارات جبهه ملی ایران فقط به نام روابط عمومی هیئت اجرائیه جبهه ملی صورت میپذیرد.
تهران – رئیس شورای مرکزی و هیئت رهبری جبهه ملی ایران
ادیب برومند
7/ 11 /1389

با درود و سپاس مجدد
جهت روشن شدن افکار دوستان

بهمنی قاجار 1390,05,06 ساعت 04:22 ب.ظ

با درود مقاله جالب وواکنش به جایی از دو میهن پرست دانشمند بود . اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ فاجعه بزرگ ملی بود . به شهادت مهندس بازرگان در ایران پیش از شهریور ۲۰ روند توسعه وترقی سرعتی روز افزون داشت اما پس از این رویداد توسعه اقتصادی ایران سالها به عقب افتاد . در مجموع می توان گفت عمده ترین پیامدهای زیانبار فاجعه اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ عبارتند از:
۱-تحقیر روحیه ملی واحساسات ناسیونالیستی ایرانیان . ن.ک به کتاب زندگی مهندس ارسنجانی تا عمق تاثر ملی از این فاجعه را در یابید.
۲- به عقب افتادن توسعه اقتصادی ایران برای حداقل ۲ دهه
۳- رشد اندیشه های ضد ملی وارتجاعی
۴- آغاز عصر چماقداری و پیدایش گروههای فشار ونیز خشونت علیه زنان وتعرض به زنان بی حجاب در خیابانهای تهران
۵- نفوذ بیگانگان که حتی تا آستانه تجزیه ایران نیز پیش رفتند .
اما ملت ایران این فاجعه را باهمه پیامدهای زیانبار وماندگار آن پشت سر گذارد وبا اراده ملی وبه همت رجال بزرگی هم چون مصدق و قوام السلطنه وتلاش جوانان دلیر میهن پرست توانست به دستاوردهای برجسته ای هم چون آزاد سازی آذربایجان وملی شدن نفت دست یابد۰

البرز 1390,05,09 ساعت 09:53 ق.ظ

سلام !
نقد تندی است . نظر تاریخی یک گروه در مورد یک اتفاق در گذشته ، شایسته به واکنشی این چنینی نیست .

همگی تعصب هایی داریم ، مثلا ممکن است بدنه جبهه ملی نظر مخالف با رضا شاه داشته باشد و در چهارچوب آن تعصب قضایا را ببیند .

به هرحال بهترین چیز آن است که به رغم وجود اختلاف نظر ، تاکید کنیم بر وجوه همگرایی ملی .

زندی 1390,05,11 ساعت 02:45 ب.ظ http://www.madestani.mihanblog.com

درود بر شما
در شرایطی که گروه های مختلف از جمله تجزیه طلب ها از هر سو تیشه به ریشه ی ایران وایرانی می زنند شاید دیدن اختلافاتی اینگونه در بین نیروهای ملی بسیار رنج آور باشد. نقدها گاهی سازنده اند اما در این شرایط کنار گذاشتن اختلافات کوچک و اتحاد تنها راه رسیدن به خواسته هاست شاید پس از آن در فضایی آزادتر بتوان برای حل این اختلافات به مذاکره و مناظره و نقد نشست.
شاد باشید

آن گروه هایی که اسم بردید عددی نیستند و به زندگی انگلوار خود همواه ادامه خواهند داد.
قرار نیست به خاطر وجود عده ای بی وجود در کشور هیچ نقدی صورت نگیرد. بهتر است افراد و سازمانها و نهادها طرز اندیشه خود را تغییر دهند

خبرنت 1390,05,11 ساعت 05:19 ب.ظ http://www.khabarnet.info

با درودفراوان خدمت شما.
من هر چه در اینترنت گشتم بیانیه جبهه ملی مورد نظر نویسنده این مقاله را نیافتم. امیدوارم که نویسنده لطف کرده و طرز دسترسی به این بیانیه را در اختیارم بگذارید. سپاسگزارتان خواهم شد. پاینده ایران و ملت ایران

عضو جبهه ملی 1390,08,18 ساعت 02:41 ق.ظ

سلام
نام من در زیر این بیانیه که شما به نقد کشیدید آمده است اما من به هیچ وجه از امضا کنندگان آن نیستم و روحم هم از وجود چنین بیانیه ای خبر ندارد.
خیلی خوب است که شما دوستان عزیز بیانیه های گروه های دیگر را نقد می کنید.
اما لطفا قبل از این که قلم به دست بگیرید و نقد بنویسید لطفا اول از منابع رسمی تحقیق کنید تا مطمئن شوید اصلا این بیاینه جعلی هست یا خیر؟
هر کس درست یا غلط با امضای چند نفر مطلبی را نوشت شما آیا بدون بررسی موضوع و اطلاع از صحت آن شروع به حمله می کنید؟

آقای عزیز! عرف حکم نمی کند که ناقد بیانیه از تمام امضاء کنندگان استعلام کند. بیانیه در سایت های رسمی جبهه ملی ذکر شده بود و هر کس مدعی امضای خلاف واقع است می تواند تکذیب کند.
منظور شما را هم از جعلی بودن بیانیه نمی فهمم. بیانه اصلی ندارد که جعل شود و متنی است که آفریده شده. جعل امضاء هم که یک وصف حقوقی مشخص است در این جا مصداق ندارد فقط استفاده نا به جا از امضاء دیگران می تواند مووضعیت داشته باشد که مسئولیتش ب عهده ناقد نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد