سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

به مناسبت سالمرگ ستارخان

ستارخان مردی از تبار عمل‌گرایان

مردمسالاری 22 آبان 89

بیشتر جوامع امروز جهان با آغاز سده‌ی بیستم با بر پا کردن دولت مدرن و ملی، وارد عرصه‌ی سیاست نوین جهانی شدند و دولت‌های امروزی نیز تدام همان‌ها هستند. انقلاب مشروطه ایران تلاشی برای برپایی چنین حکومتی بود که وهله‌ی اول در پی قانون، دولت‌سازی، امنیت و عدالت اجتماعی باشد، اما ایرانیان می‌بایست تا اوایل قرن جدیدشان شکیبایی به خرج می‌دادند تا بتوانند چنین نظامی‌ را تجربه کنند.

در ایران ایجاد نهادهای جدیدی چون ارتش منظم و اصلاحات اداری در دوره‌ی عباس‌میرزا و نیز تاسیس دارالفنون و تاکید بر منافع ملی در سیاست خارجیِ امیرکبیر، نسبت نزدیکی با کارکردهای دولت ملی داشت، اما تجربه این دو سیاست‌مرد، ناکام ماند تا آغاز جدی روند تجدد به دهه‌های بعدی موکول شود.

دکتر جواد طباطبایی آغاز روند بیداری ایرانیان را که از عباس‌میرزا آغاز شد، محصول وهن بزرگی می‌داند که با پایان جنگ‌های ایران و روس در ذهن نخبگان ایرانی پدید آمد. بی‌اعتنایی عباس‌میرزا نسبت به سنت و سنت‌مداران هم‌چنان بعد از او ادامه پیدا کرد و به روشنفکران منتقل شد؛ زیرا وضعیتی که منجر به احساس لزوم وجود دولت قدرتمند می‌شد، حاصل پرسش‌های نوینی بود که پاسخش، خاستگاهی در دستگاه مفاهیم سنت نداشت و سعی می‌کرد از هر آنچه منتسب به قدیمِ قاجاری‌ست، فاصله بگیرد.

دولت‌های ملی با بنیاد یا تقویت عوامل القایی (دیوان‌سالاری، استقرار نظام آموزشی و...) و عوامل تکوینی (ارتش ملی، ارتباطات، تمرکزگرایی و...) عوامل اولیه و واکنشی را تقویت کردند تا بتوانند اوتوریته سیاسی خود را بر جامعه حاکم سازند. دولت ملی برابر- نهادِ (آنتی‌تز) ساختار امپراتوری و سلطنت مطلقه است و بر اساس حقوق شهروندی شکل می‌گیرد، ساختاری که در آن مردم، نه رعیت بلکه شهروندانی واجد حقوق و تکالیف مدون هستند. دولت ملی روابط خود با سایر دول را بر اساس منافع ملی حداکثری تنظیم می‌کند و در درون بر حقوق شهروندی و گزاره‌های مربوط به گفتمان ملیت‌گرایی تاکید دارد.

از این رو کانون‌های سنتی قدرت و دستگاه فئودالی، مخالفان سرسخت دولت ملی به شمار می‌رفتند. پس از آن که امپراتوری‌ها، سلطنت‌های خودکامه و مونارشی، مشروعیت خود را از دست دادند، دولت‌های ملی به عنوان چهره غالب دولت‌های نوین پا به عرصه گذاشت. دولت ملی نمود و جلوه واقعی اراده ملت است در نتیجه با دموکراسی ملازمه خواهد داشت؛ زیرا سنجش اراده جمعی تنها از این شاهراه می‌گذرد.

آنچه امروزه دولت‌های ملی را تهدید می‌کند، نظامی‌گری و فرقه‌گرایی از داخل و جهانی‌شدن از خارج است. جهانی‌شدن دغدغه‌ی جدیدی‌ست، پدیده‌ای که از دید برخی شاید در آینده دولت‌های ملی را با چالش بیشتری روبرو سازد، ولی دینامیسم‌های داخلی موجود در آن بر اساس هویت ملی، به این پدیده پاسخ می‌دهد و ممکن است از این کشمکش آنتی‌تزی جدید برون زاید. گزاره‌های دولت ملی، همگی مدرن و امروزی هستند که تحقق آن‌ها بدون برپایی دولت مدرن کمابیش منتفی است. دولت ملی و مدرن که گاه برخاسته از ملت است و گاه ملت برخاسته از آن؛ شناساننده‌ی نوعی از یگانگی در ساحت اجتماع، فرهنگ و اقتصاد است که واجد دیوان‌سالاری و حقوق متمرکز می‌باشد.

تاریخ‌نگاری جدید

با برچیده شدن عصر امپراتوری‌ها به وسیله دولت‌های ملی، تاریخ‌نویسی دودمانی جای خود را به تاریخ‌نویسی ملی می‌دهد که در آن مواد تشکیل‌دهنده ملت‌گرایی (زبان، ملت، مفهوم وطن و به طور کلی هر آنچه که با ملیت نسبت دارد) به صورت بارزی نمود پیدا می‌کند.

در آغاز‌های سده‌ی گذشته برپایی دولت ملی در ایران، طبیعی‌ترین نتیجه دریافت معقولانه نخبگان از منطق مناسبات جدید بود. ملت‌گرایی در ایران امکان تالیف مناسبی از مواد و عناصر موجود در «حیات قدیم» را در «صورت جدید»، جهت پاسخ‌گویی به نیاز ملی فراهم آورد و تاریخ‌نویسی جدید ملی بستر مناسبی برای آن ایجاد کرد. تاریخ‌نگاران نوپا نیز با تاکید بر نقش و زندگی مردم به جای پادشاهان و امپراتوران، روند جدیدی را آغاز کردند.

یکی از نخستین و موفق‌ترین تجربه‌های این نوع از تاریخ‌نویسی، تاریخ مشروطه نوشته‌ی احمد کسروی تبریزی‌ست که هم به لحاظ دقت در وقایع‌نگاری و هم به لحاظ روایتی از خیزش مردمی‌ علیه استبداد قاجار و هم چنین به عنوان یک تجربه موفق در سره‌نویسی، یگانه به شمار می‌رود. نویسنده در اثر خود نشان داده که به راحتی توانسته است با مقولات عمده اجتماع خویش ارتباط برقرار و دگرگشت‌های اجتماعی – تاریخی را در بستر ملی و مردمی، ‌معناشناسی کند. سخن‌سرایی وی از رهبران مردمی ‌و آنان که از میان مردم برخاسته‌اند به طور ضمنی، با تحسین و تفاخر در کلام توام است و آنگاه که به ستارخان می‌رسد، کلامش تحسین دو چندانی می‌یابد. پاسخ تاریخی و معروف ستارخان به کنسول روس نیز نخستین بار در کتاب تاریخ مشروطه نقل می‌شود.

جلوه‌گر شدن روح قدیمی‌ در صورت و چهره جدید

سرگذشت ایران از دوران پیشامدرن تاریخی پر از قهرمانانی‌ست که در بزنگاه تاریخی از گمنامی‌ درمی‌آیند و سرنوشت توده را تغییر می‌دهند. آرش کمانگیر، کاوه آهنگر، رستم، یعقوب لیث صفاری، نادرشاه افشار و... همگی از این تبار بودند که به تنهایی زلف پریشان امور سیاست و اجتماع را به جمعیت خاطر می‌رساندند و دیگر بار سر به جیب گمنامی ‌و گوشه‌نشینی فرو می‌بردند. ستارخان را نیز باید از این عده به شمار آورد. زندگی او که نقش کهنه‌سرباز را بیشتر بر می‌تابید، به جز دوره‌ای کوتاه، خالی از فراز و نشیب دیده می‌شود، اما می‌توان وی را نمونه‌ی بارز «اهل عمل» به شمار آورد که در غیاب «اهل نظر» مجالی یافت تا خواسته و چه بسا ناخواسته به میدان مبارزه‌های سیاسی پرتاب شود و رسالت تاریخی خود را آن گونه که باید انجام دهد. رسالتی که در هر دوره از تاریخ ایران در قامت فردی یا افرادی نمود یافته بود، در سال‌های مشروطه بر شانه‌های مرد ساده‌ای فرود آمد که نه خیال وزیرالوزرایی در سر داشت نه اندیشه وکالت.

شکاف اهل عمل و اهل نظر

آنچه که اهل نظر بدان اشتغال دارند با آنچه که اهل عمل بدان می‌پردازند، متفاوت است. اشتغال ذهنی دسته‌ی نخست به مسائل مختلف معمولاً مانع ورودشان به میدان واقعی عمل می‌شود و از دید برخی نیز اتفاقاً لازمه‌ی تقسیم کار صحیح همین است. در آخرالزمان، سال‌هایی که آن را دوران امتناع نامیده‌اند، دو گروه مختلف از اهل نظر در افق تحولات فکری ایران ظهور کردند: یکی متاخران و طرفداران سنت قدمایی که گرفتار «هبوط در ‌هاویه تحشیه و تعلیقه» بودند و دیگری سنخ جدیدی که با بی‌اعتنایی به نظام سنت قدمایی و اعراض از گذشته، نظر به آینده‌ای داشتند که تصوری «مقلدانه» از آن به دست آورده بودند (نک: تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، جواد طباطبایی). گروه دوم که زان پس روشنفکر نام گرفتند بعد‌ها به یکی از مهم‌ترین لایه‌های اجتماعی تبدیل شدند و در مقام بیان الزامات جهان نو و تفسیر جهان برآمدند و از قضا اندک‌اندک بخش بزرگی از طرفداران گروه نخست یعی نظام سنت قدمایی، با ادغام نسبی در گروه دوم به هیئت روشنفکران دینی نمودار شدند.

تفاوت اهل نظر با اهل عمل در این بود که اهل نظر عمری را در پی آرمان‌ها و ایده‌های والا، ندای وظیفه سر می‌دادند و در ضرورت باید و نباید‌ها به بحث و جدل می‌پرداختند، بدون آنکه گام به وادی «کُنش» نهند. به وارونه، مبارزانی چون ستارخان پیش از درخشش هر چند فاقد سوابق بودند، ولی با گامی‌ ماندگار بعد از پرتاب به صحنه‌ی عمل، نام و آوازه‌ای از خود به یادگار گذاشتند. پاسخ صریح ستارخان به کنسول روس مبنی بر این که می‌خواهم «هفت دولت» به زیر پرچم ایران باشد... اوج آگاهی ملی و رسالت تاریخی وی را می‌رساند. جدای از سایر کوشندگی‌ها و مبارزه‌های ستارخان در راه قانون، آزادی و مشروطه‌خواهی، بررسی صرف همین اقدام و معناشناسی آن در بستر تعلقات ملی وی و آگاهی تاریخی که به نظر می‌رسد پشت به پشت به وی منتقل شده است، نشان از موضوعیت نوعی از آگاهی ژرف در جامعه آن روز دارد که ریشه‌اش در تاریخ قابل جست‌وجوست؛ چراکه اصطلاح هفت دولت، دارای بار تاریخی و اساتیری‌ست و حکایت از باوری کهن دارد که: «پادشاهان ایران «سواد» را 12 استان می‌شمردند... آن‌ها سواد را به قلب همانند می‌ساختند و دیگر جهان را به تن. بدین سبب آن جا را دل ایرانشهر خوانندی و ایرانشهر اقلیمی‌ست که در وسط اقلیم‌های دیگر قرار دارد...» (یاقوت حموی، معجم‌البلدان). این فراز از معجم‌البدان و بسیاری دیگر که در متون کهن قابل دیدن است یادآور سروده‌ی معروف نظامی گنجوی‌ست که همه عالم تن است و ایران دل... را در زمانه‌ای که کشور ایران وجود خارجی نداشت، سرود.

بی شک مفهوم هفت کشور یا هفت دولت که یکی از معانی مهم تاریخی‌ست نقل به نقل در جامعه‌ی دوران مشروطه نیز قابل ردیابی و مشاهده بود، مفهومی‌ که سده‌ها در میان کتاب‌ها و تفاسیر دیده می‌شد، از میان اعصار خود را به یکی از بزنگاه‌های مهم تاریخی رساند و در دیالوگ کنسول روس و ستارخان وارد تاریخ سیاسی نیز شد.


http://www.mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=90727

نظرات 3 + ارسال نظر
اسدی 1390,02,09 ساعت 09:37 ب.ظ http://www.hasanasadi.blogfa.com

سلام آقای سیف الدینی.مشتاق دیدار هستیم.وقت کردید حداقل به صورت مجازی سری به ما بزنید
موفق باشید

بنیاد ایران شناسی شعبه آذربایجان شرقی را می شناسید؟ از وجود این بنیاد اطلاع دارید؟ اهداف آن را می دانید؟ می دانید محل این بنیاد کجاست؟
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه آذربایجان شرقی، بنیاد ایران‌شناسی مؤسسه‌ای علمی و پژوهشی است که در سال ۱۳۷۶ و زیر نظر نهاد ریاست جمهوری، تاسیس شد. این بنیاد هم اکنون در تهران و دوازده استان دیگر دارای شعبه هایی است که اهداف آن را پیگیری می کند.
به استناد ماده 3 اساسنامه، در حوزه فعالیت استانی، وجود زمینه های تحقیقاتی با ارزش در مناطق، توجه به علاقه روزافزون اهالی استان ها به تاریخ، فرهنگ و هنر منطقه، جلوگیری از هدر رفتن منابع مالی ناشی از انجام کارهای موازی و پراکنده، استفاده بهینه از فرصتهای تحقیقاتی و مطالعاتی، محور اهداف فعالیت استانی شعب بنیاد ایران شناسی محسوب می شود.
اهدافی که به نظر نمی رسد در طول مدیریت دوازده ساله این بنیاد در استان آذربایجان شرقی محقق شده باشد. این بنیاد هم اکنون علی رغم در اختیار داشتن ظرفیت مساعد و کم نظیر فرهنگی یکی از راکدترین مجموعه های فرهنگی استان را تشکیل می دهد. کمتر فردی از اصحاب فرهیخته هنر و فرهنگ هست که از حتی از وجود این بنیاد آگاه باشد. هیچ اخباری از فعالیت و نحوه تعامل این بنیاد با سایر نهادها و دستگاه های فرهنگی استان منتشر نمی شود. عمده فعالیت این بنیاد در حد ارائه تعداد محدودی اثر پژوهشی در سال است. جلسات هفتگی «بررسی شعر و اندیشه سعدی در بوستان» که با شرکت تعداد انگشت شماری از جوانان علاقه مند تشکیل می شد؛ از آخرین برنامه های این بنیاد بوده که چندی پیش به دلایل نامعلوم از برگزاری آن جلوگیری شده است.
تلاش ایسنا برای گفتگو با «محمود رنجبرفخری»، سرپرست بنیاد ایران شناسی استان آذربایجان شرقی، علی رغم تعیین وقت قبلی مصاحبه نیز بی ثمر ماند.
آن چه در ذیل می بینید گزارش تصویری ایسنا از محل این بنیاد واقع در خیابان تقه‌الاسلام تبریز است. محیطی مساعد و زیبا برای فعالیت های تحقیقی و پژوهشی که مدت هاست در رکود و انزوا به سر می برد.


علی آذری 1390,03,21 ساعت 12:09 ب.ظ

سلام آقای سیف الدینی
مرحوم ستارخان در جواب کنسول نگفته من می خواهم هفت دولت زیر پرچم ایران باشد ستارخان آنقدر درایت داشت و می دانست که کشور ضعیف شده ایران که در آن زمان تحت استعمار کشورهای اجنبی بود قدرت حکومت بر هفت کشور دیگر را نداشت ستارخان به کنسول گفته من می خواهم هفت دولت زیر پرچم ابولفضل(اسلام) باشند

با سلام. جناب علی آذری عزیز!
البته این نقل قولی نقل قولی است که بیشتر تاریخ نویسان مشروطه آن را تایید کرده اند. از جمله احمد کسروی در آثار خود به آن اشاره کرده است. و می دانید که اجماع عموم بر این است که شادروان کسروی در آثار تاریخ اش رعایت امانت را می نمود و حتی مخالفان وی به ویژه در زمینه مسائل مذهبی تاریخ نویسی وی را می پذیرند.
از سوی دیگر جمله از سوی خانواده وی نیز تایید شده است و نظر شخصی من نیست. خانواده ایشان در مصاحبه این اینجانب دقیقا همین عبارت را تلفظ کردند.
با سپاس از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد