تأسیس فراکسیونهای قومی در مجلس ایران، احتمالا رویدادی کمنظیر است و تجربه مشخصی از آن در سایر کشورها ملاحظه نشده است. احتمالا در سالهای آخر امپراتوری تزاری و سپس شوروی، افراد و لابیهایی بودند که درصدد «افراز» سهم خود از ماترک مشاعات بهجامانده از عثمانی و روسیه برمیآمدند ولی حتی در آنها نیز با این صراحت در نام و هدف از اهداف واگرایانه صحبت نمیشد. در میان کشورهای موجود که به لحاظ وحدت و حاکمیت ملی اصطلاحا «شکننده» توصیف میشوند (مانند نیجریه، پاکستان و افغانستان) نیز پارلمان هنوز مأموریت ملی خود را انجام میدهد و خبری از فراکسیونهای قومی نیست. تقریبا هیچ کشور معتبری سراغ نداریم که مجلسش به گروهها و فراکسیونهای غیرملی یا ضدملی تقسیم شده باشد. ایران یک دموکراسی انجمنی مانند لبنان و آنچه عملا در عراق میبینیم، نیست و هیچگاه نیز چنین نبوده است حتی در دوران قاجار آن میزان از تدبیر سیاسی بود که زمینه تقسیم جامعه به بلوکات و اصناف مختلف، فراهم نشود. اصل سیام متمم قانون اساسی مشروطه دراینباره صراحت داشت:«وکلای مجلس شورای ملی و مجلس سنا از طرف تمام ملت وکالت دارند نهفقط از طرف طبقات مردم یا ایالات و ولایات و بلوکاتی که آنها را انتخاب نمودهاند». بازتاب این اصل را در قانون اساسی جدید میتوان در اصل ٨۴ ملاحظه کرد که مقرر داشته است: «هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است». تأسیس فراکسیون بهاصطلاح مناطق ترک نشین، شاید نخستین گام جدی در راستای انحراف مشروطیت و مأموریت ملی پارلمان است، گامی که در صورت تثبتش، موج اول دومینوی قومی را به راه خواهد انداخت.کسانی که هرگز مفهوم مشروطه را درک نکرده و پارلمان را صرفا در صندلی و کرسی خلاصه کردهاند، بهراحتی میتوانند دفاع از حاکمیت ملی را به دفاع از حاکمیت قومی و فرقهای تقلیل دهند بدون آنکه به اصل ٨٤ و سوگند نمایندگی که آنها را موظف به دفاع از «استقلال و حاکمیت ایران» میکند، توجه داشته باشند.به نظر میرسد نمایندگان مجلس شورای اسلامی پیش از هرکس دیگری نیازمند فهم درست از مجلس و علت وجودی آن هستند. در غیر این صورت جامعه ایرانی، در آستانه قرن جدید خود و چشمانداز ١٤٠٠ و همچنین ٩٠ سال پس از امضای فرمان مشروطیت، نیازی به مرور متون اولیه این انقلاب نداشت. بنابراین باید چنین استنباط کرد حتی خطور تصور تشکیل فراکسیونهای قومی به ذهن نمایندگان به منزله شکست تمامعیار انقلاب مشروطه، یک سده پس از استقرار پارلمان است.مظفرالدینشاه در پایان فرمان مشروطه چنین مینویسد: