تقسیمات کشوری تزارها اصطلاحهای گوربینای (استان) و اوبلاست (فرمانداری) را برای این مناطق به کار میبرد. مناطقی مانند باکو، ایروان و گنجه یک گوربینای و مناطقی مانند داغستان و باتومی اوبلاست محسوب میشدند. تزارها کل منطقه را ماوراءقفقاز (زا قفقاز) مینامیدند که تفلیس پایتخت اداری آن بود.
با فروپاشی امپراتوری تزاری، حزب مساوات به رهبری محمدامین رسول زاده که با ترکان جوان و حکومت عثمانی نسبت نزدیکی برقرار کرده بود، در این ناحیه اعلام جمهوری مستقلی به نام آذربایجان کرد که واکنشهای زیادی در ایران برانگیخت. روزنامههایی مانند رعد، ایران، جنگل، نوبهار، ارشاد و... مقالات زیادی در آن دوره به قلم روشنفکران و مورخان ایرانی منتشر کرده و در انتقاد از انتخاب چنین نامی به مباحثه با رسولزاده پرداختند.
دیری نپایید که با تثبیت دولت انقلابی در مسکو این جمهوری نوپا پس از زد و بند سیاسی جمهوری جدید ترکیه و روسیه شوروی به آسانی فرو ریخت ولی نامی که حزب مساوات برای آن انتخاب کرده بود به قوت خود باقی ماند.
رسول زاده بار دیگر زندگی در تبعید را تجربه کرد و به ترکیه پناهنده شد. در همین سالها طی نامهای به دولت ایران که به واسطه دوست قدیمی خود
تقی زاده به مقامات ایرانی رسیده بود، از دولت ایران تقاضای کمک کرد. رسولزاده در نامهای به سال 1308 از دولت ایران میخواهد که برای تجدید نیرو و آرایش جدید، پول و امکانات در اختیار حزب مساوات قرار داده شود. تیمورتاش در ذیل این نامه یادداشتی را خطاب به محمدعلی فروغی مینویسد و میگوید:
«فرقه مساواتیان که حالیه لیدر آن محمدامین رسولزاده ابراز دوستی میکند مادام که در بادکوبه زمامداری میکردند، بزرگترین دشمن ایران بودند و مثل سگهای کوچک صدای عوعوشان گوش همه را کر کرده بود. مساواتیان آلت سیاسی هستند که البته ما با صاحبان آن سیاست دوست ولی با اصل آن مخالف هستیم. البته با ترکیه دوست هستیم ولی در اینکه ترکیه در قفقاز سلطه پیدا کند موافقت نداریم. ضمنا خوب میدانیم که «جمهوریت بادکوبه» یا ارمنستان... نمیتوانند مستقلا زندگانی بکنند و قهرا باید به طرفی جذب بشوند و در فکر رسولزاده البته آن طرف ترکیه است»
هرچند سطر به سطر این یادداشت دارای اهمیت است و نشانگر راهبرد دقیق دولت وقت در قفقاز است ولی استفاده نخستوزیر وقت ایران از اصطلاح «جمهوری باکو» نیز نشان از یک رویه اندیشیده شده و سنجیده دارد.
با تاسیس جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی شوروی یکبار دیگر این مباحث تاریخی در ایران تکرار شد. سوال این بود که آیا کشوری با این کیفیت باید از سوی ایران به رسمیت شناخته شود یا نه؟
مرور زمان نشان داد که اگر شناسایی دیپلماتیک ایران با صبر و حوصله بیشتری توام میشد به تامین منافع ملی در منطقه بیشتر کمک میکرد.
بحث و مباحثه درخصوص نام این جمهوری کوچک هنوز بعد از 24 سال در مباحثات اتاقهای فکر دیده میشود و تقریبا همه در این خصوص همداستاناند. در این میان مصوبه شماره 3552 – 2/11/1369 شورایعالی انقلاب فرهنگی در رابطه با «تغییر زبان ترکی در آران (آذربایجان)» بسیار هوشمندانهتر و دستکم دقیقتر به نظر میرسد.
واقعیت آن است که انفعال در سیاستگذاری مبتنی بر منافع بلندمدت در این حوزه و بیتوجهی به ظرایف باعث غفلت ایران در مفهومسازیهای دقیق در حوزه قفقاز شد. بالعکس طرف مقابل (جمهوری باکو) با خالی دیدن میدان دست به مفهومسازیهای متنوعی برخلاف منافع و گاه حتی موجودیت ملی ما زده است.
از این دیدگاه استفاده از عباراتی چون آران یا جمهوری باکو که فراتر از یک اصطلاح و یک مفهوم مهم به شمار میروند، دارای اهمیت است و از قضا در سنت بوروکراتیک و سیاسی ما نیز بیسابقه نیست. برای این نوع از مفهومسازیها بیش از هر چیز نیازمند دیدگاهی ویژه و چارچوب نظری متمایز در سیاستگذاریهای منطقهای هستیم. تا زمانیکه چارچوب نظری مبتنی بر اندیشه مملکت state idea بر این حوزه حاکم نشود مشکلات عدیده بر روابط دو کشور حاکم خواهد بود.
کشوری مانند ایران که بر یک بستر منطقهای ملتهب و حساس چون خاورمیانه شکل گرفته است، اگر بزرگتر نشود کوچکتر خواهد شد. منظور از گسترش در اینجا گسترش سیاسی و جغرافیایی نیست بلکه بر گسترش حوزه نفوذ تاکید دارد. ایران براساس ماهیت وجودی اش کشوری نیست که قابل تقلیل به یک حوزه جغرافیایی خاص باشد، بنابراین سیاستگذاری برای چنین کشوری الزامات خاص خود را نیز میطلبد که بخشی از آنها در تاریخ و بخشی دیگر در جغرافیای سیاسی مملکت نهفته است.
دیپلماسی ایرانی
اعلامیه جهانی حقوق بشر و مفاد آن از جمله آزادی بیان و برابری افراد از متعالی ترین اصولی است که انسان در طول تاریخ تمدن خود به آن رسیده است. حقوق بشر عالی ترین نمود و مانیفست گفتمان تجدد و مدرنیسم است که حقوق فردی انسان را فارغ از نژاد،جنسیت و ملیت مشخص می سازد.
خاستگاه مفهوم حق محور بیان آزاد به سده هفدهم یعنی زمانی باز می گردد که اسنادی نظیر منشور حقوق انگلستان و اعلامیه حقوق فردی و شهروندی فرانسه تنظیم گردید. قانون گذاران نخستین بار در این دوره ها حق آزادی بیان اعضای جامعه را به رسمیت شناختند. بنابراین تعقیب و پیگرد نمایندگانی که در پارلمان مباحث خود را آزادانه بیان می کردند ناممکن شد. در سال های پایانی سده هژدهم، پیش از ظهور و تکمیل نهایی آزادی بیان در اسناد آمریکایی و اروپایی، تضمین های عام تری برای آزادی بیان و عقیده پدیدار شد.[1]
آزادی بیان دارای کارکردهای متنوعی است، انتشار اطلاعات،آزادی ابراز عقاید، شرکت در انتخابات،تولیده ایده ها،آزادی مطبوعات و رسانه ها،آزادی مکاتبات شخصی و... .
بر اساس بیانیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق مدنی و سیاسی افراد از حق آزادی بیان و عقیده برخوردار هستند اما سوال این جا است که چه میزان از آزادی بیان مجاز است و نسبت آن با امنیت ملی و نظم عمومی چیست؟ مرز آزادی اظهار عقیده انسان ها تا کجا گسترده شده و آیا افراد حق دارند با استناد به آزادی بیان صلح و امنیت جوامع را به خطر بیاندازند؟
امروزه در سراسر جهان افراد و گروه های جنگ طلب اعم از بنیادگرایان مذهبی،گروه های نژادپرست،سازمان های جدایی طلب و... با استناد به آزادی و حتی حقوق بشر به تبلیغ تنفر مذهبی،قومی و نژادی دست می زنند و مخاطبان خود به جنگ و خونریزی تشویق می کنند. استدلال آن ها بر این اساس استوار است که الزامات جامعه دموکراتیک به آن ها اجازه می دهد تا بتوانند عقاید خود را آزادانه ابراز و تبلیغ نمایند. اما مسئله این جا است که دموکراسی باید مکانیسم هایی را برای امنیت،صلح و دفاع از نظام دموکراتیک تنظیم نماید و تهدیدهای داخلی خود را پیش از فعلیت یافتن رفع نماید.
ادامه مطلب ...
ناسیونالیسم قومی در قفقاز جنوبی و تاثیر آن بر امنیت منطقه
مرکز بین المللی صلح 19 آذر 1391
منازعات و درگیری های قومی در سراسر جهان یکی از فاکتورهای مهم به تهدید صلح و امنیت بین المللی و منطقه ای بوده است. از حدود 800 گروه قومی و اقلیت مهم در جهان 285 گروه از دهه 1950 به بعد از نظر سیاسی فعال بوده اند. 70 مورد از این گروه ها ، درگیر فعالیت ها و سیاست های خشونت آمیز و مسلحانه در سراسر جهان شدند.این گروه های مسلحانه سالیان متمادی به صورت سرسختانه در برابر استقرار صلح مقاومت کردند و از این تعداد فقط شش مورد به سطح مبارزه مدنی و غیر خوشنت آمیز روی آوردند(1).
منطقه قفقاز به دلیل وجود حدود 50 گروه قومی-فرقهای با تمایزهای فراوان و مذاهب مختلف از اهمیت زیادی برای بحث قومیتها برخوردار می باشد.اختلافات قومی یکی از دلایل اصلی بروز مناقشات و بحرانها در قفقاز پس از فروپاشی شوروی بود است.بسیاری از اندیشمندان معتقدند که قرن 21 همانند قرن گذشته عرصه تعارضات و تنازعات قومی خواهد بود و احتمالا در آینده بحرانهای قومی و هویتی گسترش خواهد یافت و نظام بین الملل با منازعات و تحولات سیاسی-امنیتی بیشتری مواجه خواهد شد(2).
با فروپاشی شوروی جهان شاهد دور جدیدی از رشد و شکل گیری گفتمان قومیت و ملت سازی ها بود. هر چند پس از قرار داد وستفالی و تثبت نظام دولت-ملت در بسیاری از کشورهای جهان به ویژه پس از جنگ جهانی اول ملت سازی ها متعددی انجام یافته بود و دولت های ملی جدید با فروپاشی امپراتوری ها ظهور و بروز یافته بودند اما با انتقال قدرت و جغرافیای امپراتوری تزاری به اتحاد جماهیر شوروی عملا این روند در جغرافیایی به وسعت امپراتوری روسیه تجربه نشد و یا نیمه کاره باقی ماند.ادامه مطلب ...